علی و آرمان برادران افسانه ای

علی و آرمان

آرمان بغل دادش علی چند روز بعد تولد  عکسهای دوران کودکی علی  علی متعجبانه به دوربیت نگاه می کند. علی باغچه حیاط را بررسی می کند مهدی پسر عمو و علی کوچولو علی وقتی گریه می کند   مهندس علی  و باز مهندس علی بعد از شنا در کامپیوتر  علی  و خواهرانش مهندس علی و مهندس محمد مهدی  علی و پسر دایی امیر حسین  و امیر حسین تنها  و باز امیر حسین از نمایی دیگر    ...
16 بهمن 1391

در مورد خودم

من از همون بچگی علاقه ی شدیدی به تکواندو داشتم پس عزممو جزم کردم و با اراده و پشتکار کامل به سوی هدفم که همون ورزش در رشته ی تکواندو بود رفتم دوسال اول که تو همین زرنق خودمون کلاس برگزار شد به طور مرتب در کلاسها شرکت میکردم که بعد٠از گرفتن کمر سبز بنا به مشکلاتی کلاس تو زرنق تعطیل شد بعد یکی دوسال که فهمیدم  شهر مهربان هم کلاس تکواندو داره معطلی رو جایز ندونستم و به مهربان برای شرکت در کلاس استاد بزرگوارم آقای صدرجهانی رفتم  بعد با کمک استاد و راده ی خودم و توکل بر خدای مهربونم تونستم دان یک در رشته ی تکواندو هیانگ رو کسب کنم   این عکس رو هم که مشاهده میکنین با این که تو یکی از مبارزه ها پام به شدت آسیب دید...
12 بهمن 1391